میلاد امام حسین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت زین العابدین (ع) مبارک
ولادت سه نور ولایت مبارک
ماه میلاد سه پرچم دار عشق/ دلبر و دلداده و دلدار عشق/ ماه میلاد سه ماه عالمین/ سید سجاد و عباس و حسین (ع)

ولادت امام حسین (ع) مبارک باد
فرشتهها گوش به رنگ صدای توأند!
زمین و زمان، سرشار از انتظاری دلنشیناند!
آسمانیان لحظهای نگاه از خاک بر نمیدارند.
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، تبسّم بر لب، لحظه موعود را به شوق ایستاده و امیرمومنان علی علیهالسلام ، لحظه شمار در آغوش فشردن توست!
مدینه دوباره محور توجّه است. هر لحظه که میگذرد، التهاب بیشتر میشود و انتظار، شیرینتر! و ناگهان...
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم قنداقه نور دیدهاش را در آغوش گرفته و نگاه از ماه رخسارش بر نمیدارد! برازنده نام این طفل چیست؟
جبرئیل خواهد آمد! باید منتظر بود؛ منتظر اراده خداوند.
و حسین علیهالسلام انتخاب مخصوص پروردگار است.
مدینه، برای مبارکباد آمده است؛ اجازه ورود میخواهد. تمام ساکنان ملکوت هم برای عرض تهنیت، اجازه حضور در زمین را یافتند.
فرشتگان مدام بین زمین و آسمان در رفت و آمدند. به یمن حضور حسین علیهالسلام ، درهای رحمت خداوند گشوده میشود! وجود حسین علیهالسلام معجزه میکند! آخر حسین علیهالسلام ، فقط دارالشفای خاکیان نیست؛ طبیب افلاکیان هم هست.
سلام بر حسین علیهالسلام ، برگزیده خداوند در زمین!
سلام بر خلاصه خلقت!
سلام بر او که با حضورش، آینده زمین، روشنتر رقم میخورد!
سلام بر زینت بخش شانههای رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم !
هنوز در گوش تاریخ میپیچد، طنین صدای روح بخش پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم که میفرمود: حسین علیهالسلام از من است و من از حسینم!
ای آفتاب هستی بخش شیعه! ای «چراغ هدایت» وای «کشتی نجات»! خوش آمدی.
درود بر تو، که معلم عشقی و مفسر راز خون.
ولادت حضرت ابوالفضل (ع) مبارک باد
تو متولد شدى، ولی نخست دستهایت به دنیا آمدند. دستهایت که پیش از تولد تو در تمام هستی زبانزد بودهاند. دستهایت که دست استغاثه تمام عالم به سوی آنهاست. دستهایت که تاریخ را ساختهاند... خدا نخست دستهایت را آفرید...
به آن دستهای توفانی عاشقانه نگاه کرد و گفت: «این دستها بهترین دستهای عالمند...» آنگاه تمام افلاک در برابر دستهایت به سجده افتادند. تمام فرشتگان بر دستهایت بوسه زدند و خدا گفت: «برای این دستها مردی خواهم آفرید که نامش را در آسمانها دست به دست خواهند برد...» و خدا تو را آفرید، برای آن دستهای بیبدیل ... دستهای معجزهگر... .
دستهایت را دوست میدارم که با دستهای خدا نسبت دارند و از ازل با ثارالله بیعت کردهاند؛ دستهایی که تنها برای حمایت از آفتاب به زمین آمدهاند برای آنکه پسر خورشید روی زمین باشند. از تو تنها به همین دستها کفایت میکنیم و گرههای کور روزگارمان را به آستانه مهر این دستها میآوریم تا گشوده شوند. تا نمکگیر شویم... تا از نو ایمان بیاوریم... به تو... به عشقی که تو را اینگونه شهره عالم کرد... و به خدایی که این عشق را آفرید... .
تو را عشق به این روز انداخته ای ماه! تو را عشق چنین سرفراز کرده... وقتی که سایه به سایه خورشید، تمام راههای سخت را بپیمایى، وقتی که چشم از خورشید برندارى، وقتی که خویش را وقف او کنى، وقتی که تمام هستیات را در دستهایت بگذارى، تمام خودت را در دستهایت بریزی و آن دستها را به سوی عشق دراز کنى، اینگونه خواهی شد. اینگونه که خدا دستهایت را در آغوش میگیرد و آنگاه تمام قدرت بیمنتهایش را به دستهای تو میبخشد. آنگاه تمام درهای بسته، تمام قفلهای ناگشودنی و تمام گرههای کور، با دستهای تو گشوده خواهد شد ای بابالحوائج!
ولادت حضرت زین العابدین (ع) مبارک باد
تو را میجویم از قلههای رفیع نیایش،
تو را میجویم از هوای مطبوع مدینه، از زلالی طلوع یک صبح تازه.
متولد میشوم از حس تازه سرودن.
پلک میزنی و کربلا در ذهن جهان تکثیر میشود. پلک میزنی و سفارت عشق، بر شانههایت سنگینی میکند.
پلک میزنی و اخبارگوی تاریخ سرخی میشوی که تا الی الابد این خط سرخ ادامه دارد.
به دف و چنگ عرشیان پلک میگشایی تا ادامه کارنامه برهوت کربلا باشی.
از خطبههایت آتشفشان جاری میشود و از دعاهایت، زلالی یک رود به دنیا میآید.
تو میآیی و ذایقه واژهها، از عطر دعا آکنده میشود.
تو میآیی و بر صبح لبانت، معنویت عارفانه نقش میبندد.
تو میآیی و روح ناآرام سجادهها را به آرامشی خواستنی میسپاری.
میآیی و شولای باران بر دوش، باب الحوائج میشوی. دست بالا میبری و برای درختهای بهشت، باران تلاوت میکنی.
صحیفه سینه را میگشایی و صحیفه سجادیهای مینویسی که زبور آل محمد میشود.